چکیده: (1182 مشاهده)
جوامع انسانی همواره با نواری باریک به دو قسمت همگن و ناهمگن تقسیم میشوند. باتای در کتاب ساختار روانشناختی فاشیسم این نظریه را مطرح میکند که این ذاتی جوامع مبتنی بر تولید است. تولید و روابط آن تعیین میکند عناصری که این مناسبات را بپذیرند در جامعه همگن پذیرفته شوند و بالطبع عناصر خارج از این دایره به عرصه ناهمگن رانده خواهند شد. باتای به تبعیت از شیوه مارکسیستی، کماکان اقتصاد را زیربنای جامعه میداند؛ اما برخلاف مارکسیستهای ارتدوکس ریشه روابط اجتماعی را در ناخودآگاه میجوید. وی معتقد است علم نیز مانند جامعه، عناصر ناهمگن را طرد میکند و آن را به ناخوداگاه میراند. اتفاقاً ریشه فاشیسم در همین طرد و ناخوانش است. عناصر ناهمگن هیچگاه از جامعه پاک نخواهند شد و همچون موج یا یک شوک منتظر تزلزل ساختار جامعه همگن خواهند بود. اضمحلال تدریجی عنصر همگن، یک رهبر برآمده از دنیای ناهمگن را برای اتحاد دوباره فرامیخواند که در قالب پیشوا مطرح میشود.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
عمومى دریافت: 1398/4/27 | پذیرش: 1398/4/27 | انتشار: 1398/4/27